فقط به من بگو چرا

مگه دوسم نداشتی

من که کاری نکردم

چرا تنهام گذاشتی 

فقط به من بگو چرا

چرا میای پس تو خوابم

هنوز باورم نمیشه

که تو نیستی کنارم 

میشینم فکر میکنم هر روز دوباره و دوباره 

جوابی ندارم رفتنت هنوز واسم سواله 

ما که مشکلی نداشتیم حتی واسه یه بارم 

همیشه میگفتی :

"هیچ وقت تنهات نمیزارم" 

 

قفل اینجا رو که باز میکنم غم عالم به دلم میشینه

غم یه سکوت

که هنوزم دیوونه کننده ست

غم یه سوال که همیشه بی جواب میمونه

غم یه دنیا....که شکست

اسمت که حک میشه...مهم نیست توسط کی یا چی...

اما میرم به اون روزا

و دلم میسوزه...که چرا دیوونگی کردم....چرا همه رو پاک کردم...

چرا هیچی ازت ندارم جز یه دنیا خاطره ای که....

غم رفتن تو داغیه که تا زنده ام آروم نمیگیره....

هیچ کس...حتی تو...هیچ کس دیگه نمیتونه مرهمی به این زخم بزاره....

هنوزم...بغض صدات....تمام قدرتمو میگیره...

گفتی داغونی....

و من....گذشتم....که عذابت ندم...که عذابت نباشم...

دلم....دلم...برای خودم...برای خودم میسوزهههههه...

میفهمی؟؟؟

می سوزه....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد